به گزارش مشرق به نقل از کافه سینما، با جدیشدن روند ساخت فیلم «لاله» به کارگردانی اسی نیکنژاد، روزبهروز به حواشی پیرامون این فیلم افزوده میشود. در جدیدترین واکنشها، حسین شریعتمداری سرمقاله امروز خود را این فیلم اختصاص داد و تلویحا جمال شورجه را به دلیل حمایت از این اثر «سادهاندیش» خواند جواد شمقدری نیز عصرامروز در یادداشتی که ایسنا منتشر کرد واکنشاش را نسبت به سرمقاله کیهان بیان داشت. ابتدا بخشهای مهم این دو یادداشت را در کافهسینما بخوانید
حسین شریعتمداری: آيا سمبل و نماد زن مسلمان ايراني، دختري است كه در مسابقات بين المللي «رالي» شركت مي كند؟! و آيا از نگاه اين برادر- متاسفانه ساده انديش- نشانه تجدد و زندگي مدرن، شركت اين دختر خانم فرضي در مسابقات اتومبيلراني است؟! اينگونه «نمادها» دقيقا همان نمادهايييست كه آمريكا و متحدانش براي ايران آرزو مي كردند
ساخت فيلم «لاله» به كارگرداني واگذار شده كه طي دو دهه اخير در هاليوود به تهيه فيلم هاي مستهجن و سكسي مشغول بوده است
بايد از كيسه ملت و از بيت المال مسلمين براي تحقق آرزوهاي بربادرفته و الگوهاي ويرانگر غرب وحشي هزينه كنيم؟
شمقدری:حاضر میشوید یک کارگردان شریف و دلسوز پاک سینمای ایران (جمال شورجه) را که دیگر نمیتوانید برایش از آن لقبهای آن چنانی بتراشید به عنوان ساده اندیش از او یاد کنید که واقعاً باید به این همه بصیرت و هوشمندی که سرمایه خودی را می سوزاند تبریک گفت!!
دعا می کنم هیچوقت مدیریت فرهنگی کشور در دست شما و همفکرانتان نیفتد
من شاهد هستم چطور شهید آوینی مجذوب این کار (خاطرات صمد نیکنژاد)شد و چه بسا بعدها الهام بخش کارهای وی در مجموعه روایت فتح شد.
آقای نیک نژاد و کمپانی وی در ساخت بعضی پروژه ها که قطعاً مورد تأیید نیست مشارکت داشته است، اما این مشارکت همچون قطعه سازی است که قطعهای از یک اتوموبیل را ساخته و تحویل کارخانه اصلی داده است
وی در دوره فتنه ۸۸ که خیلی ها آلوده شدند و حتی آقای نوریزاد را که شما سالها به وی یک ستون ویژه در کیهان را سپرده بودید در سیلاب خود غرق کرد، پاک و منزه باقی ماند
آقای شریعتمداری به اطراف خود نگاه کنید که با چه کسانی در حمله به لاله و آقای نیک نژاد همسنگر شدهاید آیا آنان را می شناسید؟
و حالا متن کامل این دو یادداشت را بخوانید
خون در دل لعل !
نويسنده: حسين شريعتمداري
مي گويند- و شايد فقط يك لطيفه باشد- كه دزدي به خانه اي دستبرد زده و آنچه را در دسترس بود، به يغما برده بود. ماموران پليس بعد از حضور در محل و بررسي كارشناسانه و فني، اعلام كردند كه سرقت در فاصله بين ساعات يك تا سه نيمه شب صورت گرفته است و صاحبخانه كه مردي پاكدل، اما ساده انديش بود، شانه به نشانه تعجب بالاآورد و گفت؛ پس اين آقاي دزد كه تمام شب گذشته را مشغول دزدي بوده است، نماز شبش را چگونه و در چه فرصتي به جاي آورده است!
در اين نوشته، اگرچه به فيلم در دست تهيه «لاله» و سفارش ساخت آن به يك كارگردان بدسابقه اشاره اي رفته است ولي موضوع آن ساده انديشي برخي از خودي هاي پاكدل و پي آمدهاي پرهزينه اي است كه فريب خوردگي آنها در پي داشته و به مردم و نظام تحميل مي كند. در كيهان روز چهارشنبه 21 تيرماه سفارش يك فيلم با عنوان «لاله» به يكي از كارگردانان و تهيه كنندگان ايراني و بدسابقه «هاليوود» به نقد كشيده شده بود. داستان اين فيلم به روايت يكي از كارگردانان خوشنام و متعهد و البته ساده انديش كشورمان، چنين است؛«فيلم سينمايي «لاله» نشان دهنده دختر ايراني است كه توانسته به عنوان يك قهرمان ايراني در عرصه بين المللي خوش بدرخشد. به اعتقاد من سوژه اين فيلم يك سوژه روز جهان شمول است كه مي تواند بخش عمده اي از تبليغات عليه ايران مبني بر عدم وجود تمدن و تجدد در زندگي شهرنشيني را خنثي كند.»!!
همين كارگردان عزيز كشورمان در ادامه مي گويد؛ «باور افكار عمومي دنيا درباره زن ايراني اين است كه او آزادي عمل و استقلال در فعاليت اجتماعي ندارد و يا حتي اجازه رانندگي ندارند. با اين اوصاف گمان مي كنم پروژه سينمايي «لاله» مي تواند پاسخي به تمام شبهات مطرح شده در اين خصوص باشد.»!
قبل از پرداختن به موضوع اصلي، اشاره به اين نكته نيز ضروري است كه ساخت فيلم «لاله» به كارگرداني واگذار شده كه طي دو دهه اخير در هاليوود به تهيه فيلم هاي مستهجن و سكسي مشغول بوده است و در گزارش دو هفته قبل كيهان درباره وي آمده بود؛
«اسدالله نيك نژاد معروف به اسي نيك نژاد سالهاست در استوديوهاي
درجه 3 و 4 هاليوود به توليد آثار مستهجن و پورنو اشتغال دارد.
در كارنامه تهيه كنندگي اسي نيك نژاد چهارده فيلم و سريال تلويزيوني به چشم مي خورد. در بين اين فيلم ها عناويني ديده مي شود كه شهرت خود را مديون بي پردگي و صحنه هاي مستهجن است، فيلم هايي كه به هدف اغواي تماشاگر ساخته شده اند.
از جمله سريال «خاطرات كفش قرمز» كه نيك نژاد يكي از مديران توليد و تهيه كنندگان آن بود. مجموعه اي كه هر قسمت آن از چند بخش اروتيك با محوريت خاطرات يك زن ساخته شد. سريالي كه در نمايش برهنگي هيچ منعي براي خود قائل نيست. اين سريال در پنج فصل (در سال هاي 1992 تا 1999) توليد شد. يكي از كارگردانان اين سريال، پورنوساز معروف، زلمان كينگ بود كه با فيلم هايي مملو از صحنه هاي اروتيك چون «اركيده وحشي» و «انحرافات زنانه» شهرت دارد.»
توضيح بيشتر درباره كارنامه اين كارگردان را مي توانيد در يادداشتي با عنوان «رالي با يك فيلمساز بدنام» كه به قلم برادر عزيزم آقاي «سعيد مستغاثي» در صفحه 14 كيهان چهارشنبه 21 تيرماه به چاپ رسيده است، مشاهده كنيد. ولي هويت و كارنامه كارگردان ياد شده موضوع يادداشت پيش روي نيست، بلكه سخن درباره تلقي ساده انديشانه دست اندركاران سينمايي كشورمان است. بخوانيد؛
يكي از اين دست اندركاران سينمايي كشورمان كه فردي خوشنام و خوش سابقه نيز هست و در صداقت و دلسوزي ايشان براي اسلام و نظام اسلامي نمي توان ترديد كرد درباره انگيزه سفارش فيلم ياد شده مي گويد؛ «فيلم سينمايي «لاله» نشان دهنده يك دختر ايراني است كه توانسته است به عنوان يك قهرمان ايراني در عرصه بين المللي خوش بدرخشد»! و مي افزايد به اعتقاد من سوژه اين فيلم يك «سوژه روز جهان شمول»! است كه مي تواند بخش عمده اي از «تبليغات سوء عليه ايران مبني بر عدم وجود تمدن و تجدد در زندگي شهرنشيني را خنثي كند»!
اكنون سوال اين است كه آيا سمبل و نماد زن مسلمان ايراني، دختري است كه در مسابقات بين المللي «رالي» شركت مي كند؟! و آيا از نگاه اين برادر- متاسفانه ساده انديش- نشانه تجدد و زندگي مدرن، شركت اين دختر خانم فرضي در مسابقات اتومبيلراني است؟! آيا اينگونه «نمادها» دقيقا همان نمادهايي نيست كه آمريكا و متحدانش براي ايران آرزو مي كردند و انقلاب اسلامي اين آرزو و ده ها آرزوي مشابه ديگر نظير «انتخاب دختر شايسته»! و... را بر باد داد؟ چرا بايد از كيسه ملت و از بيت المال مسلمين براي تحقق آرزوهاي بربادرفته و الگوهاي ويرانگر غرب وحشي هزينه كنيم؟ و تازه، اين اهانت آشكار به شخصيت زن مسلمان ايراني را مقابله با تبليغات سوء آمريكا و متحدانش عليه زنان افتخارآفرين كشورمان بناميم؟! مبلغ 5 ميليارد توماني كه به كارگردان سكسي ساز و پورنوپرداز دست چندم هاليوود پرداخت شده است، بماند!.
حالابه چند نمونه زير كه فقط اندكي از بسيارهاست توجه كنيد؛
* مايكل هايدن، رئيس سابق سازمان «سيا» كه به گفته خود، بيشترين دستور كار وي مقابله با فرهنگ پرجاذبه انقلاب اسلامي و پيشگيري از سرايت آن به ساير ملت هاي مسلمان و غيرمسلمان - توجه كنيد قيد غيرمسلمان نيز تاكيد هايدن است- بوده است طي سخناني در مركز استراتژيك «آمريكن اينترپرايز» كه در روزنامه آمريكايي نيويورك تايمز- فوريه 2011- به چاپ رسيده است، مي گويد؛ «با نظر ژنرال رابرت گيتس مخالفتي ندارم كه بايد در ايران از گروه ها و جريانات همپيمان خود براي ترويج فرهنگ ليبرال دموكراسي مخصوصا در ميان زنان و جوانان استفاده كنيم، اما از نگاه من، راه كار موثرتر آن است كه ديدگاه و نظر خود را به افكار و نظرات گروه ها و شخصيت هاي طرفدار رژيم القا كنيم. چرا كه در اين حالت، آنچه ما مي خواهيم را كساني مطرح كرده و بر آن اصرار مي ورزند كه رژيم اسلامي آنان را بخشي از بدنه خود مي داند» (نقل به مضمون).
* بعد از پيروزي رجب طيب اردوغان و عبدالله گل در انتخابات تركيه، روزنامه صهيونيستي و انگليسي زبان «جروزالم پست» در گزارشي با عنوان «پيروزي روسري ها» كه نمي توان دقت در مستندات آن را ناديده گرفت نوشت «آقايان اردوغان و عبدالله گل، پيروزي خويش را مديون روسري همسران خود هستند. حجاب همسران اين دو سياستمدار ترك، فقط نشانه پايبندي به يك آموزه اسلامي نيست، بلكه «نماد»ي است كه از پيوند آنان با انقلاب خميني حكايت مي كند و در ميان مسلمانان منطقه به عنوان نمادي از احترام به شخصيت زن شناخته مي شود».
* نگارنده همزمان با جنجال دولت فرانسه عليه حجاب يك خانم مسلمان فرانسوي و مخالفت شديد با حضور و تحصيل وي در دانشگاه پاريس، به محضر يكي از بزرگان رفته بودم. ايشان مي فرمودند؛ نظام كاپيتاليست فرانسه، علي رغم تقابل سوسياليسم با كاپيتاليسم، حضور ميتران سوسياليست را با عنوان رئيس جمهور اين كشور به آساني براي چند دوره تحمل مي كند ولي حجاب يك خانم مسلمان را در دانشگاه پاريس تاب نمي آورد! چرا؟! چون نمي خواهد و نمي تواند ميان حجاب و علم آموزي رابطه اي تعريف شود.
* موسسه آمريكايي «كارنگي» كه بررسي هاي ميداني و نتيجه آن در ميان دولتمردان تصميم ساز آمريكا از اهميت ويژه اي برخوردار است و به قول «جيمز ولسلي» رئيس اسبق سازمان سيا، نگاهي موشكاف به مسائل پيراموني و راه حل هاي آن دارد، در گزارشي مي نويسد؛ «فمنيسم در ايران جايگاه درخور توجهي ندارد. انقلاب خميني(ره) زنان را در موقعيت برجسته اي از علم و دانش و نقش آفريني اجتماعي قرار داده است. اين موقعيت در آمريكا و بسياري از كشورهاي اروپايي نيز كم نظير است» و...
* شاهرخ باوند، رزمنده شهيدي بود كه سپاه نسبت به شهادت يا اسارت وي در ترديد بود. آن روزها، راديو بغداد نام برخي از رزمندگان اسير را اعلام مي كرد. برادران ديگر شاهرخ كه همگي از برادران رزمنده و حزب اللهي بوده و هستند، با اين تصور كه شايد مادرشان مايل به شنيدن برنامه راديو بغداد و كسب خبر احتمالي از فرزندش باشد ولي به خاطر شخصيت حزب اللهي فرزندانش از اين كار شرم دارد، خطاب به وي گفتند؛ اگر مايل هستيد، به راديو بغداد گوش كنيد شايد خبري از برادرمان به دست آوريد! و مادر با عصبانيت پاسخ داد؛ يعني مي گوئيد، ده ها دشنام راديو بغداد به حضرت امام(ره) را تحمل كنم! با اين اميد كه خبري از فرزند رزمنده ام بگيرم!
* آقايان دست اندركار امور سينمايي كشور! لطفا چند دقيقه اي از اوقات روزانه خود را به شنيدن و خواندن گزارش ها و اخبار رسانه هاي آمريكايي، اروپايي، صهيونيستي و نيز دقايقي را به رصد گزارش ها و اخبار رسانه هاي منطقه اختصاص بدهيد، تا از جايگاه و نقش برجسته اي كه زنان مسلمان كشورمان در تحولات عميق و ضد استكباري اين روزها در منطقه و جهان داشته و دارند باخبر شويد و... در اين صورت، بي ترديد و به يقين از معرفي دختر «رالي باز» به عنوان نماد زن ايراني، شرمنده مي شويد و شايد زير لب اين بيت از غزل خواجه شيراز را خطاب به خود زمزمه كنيد؛
جاي آن است كه خون موج زند در دل لعل
زين تغابن كه خزف مي شكند بازارش
جناب آقای شریعتمداری
مدیر مسئول محترم کیهان
سرمقاله دوم مرداد ماه شما حاوی نکات و مطالبی است که به نظر می رسد قبل از آنکه مبنای علمی، منطقی و عقلایی داشته باشد بیشتر براساس اطلاعات ناقص و احساسات غیرکنترل شده است و البته موضع حق به جانبی که همیشه به شما اجازه داده است دیگران را بیپروا متهم سازید و برای آنان القاب و خصلت هایی را بتراشید.
تا جایی که حتی حاضر میشوید یک کارگردان شریف و دلسوز پاک سینمای ایران (جمال شورجه) را که دیگر نمیتوانید برایش از آن لقبهای آن چنانی بتراشید به عنوان ساده اندیش از او یاد کنید که واقعاً باید به این همه بصیرت و هوشمندی که سرمایه خودی را می سوزاند تبریک گفت!!
اما هدف من از نگارش این مطلب، شما و تیم همراهتان نیست که دعا می کنم هیچوقت مدیریت فرهنگی کشور در دست شما و همفکرانتان نیفتد که دیگر برای اسلام عزیز دشمنی لازم نیست و نگاه تند و خشن و بیرحمانه شما برای روی گرداندن آحاد مردم از اسلام کافی است. البته در دغدغه و ایمان و تعصب دینی و انقلابی شخص شما شکی ندارم و گاه همین تعصب و دغدغه کمکهایی به حرکت حزب ا... و نیروهای انقلابی داشته است ولی چون از یک اعتدال و بصیرت کامل برخوردار نیست گاه ضربههایی زده است که به آن منافعش نمی ارزد. حداقل چند مورد به خاطر دارم که شما مجبور شدید از نگارش مقاله خود عذرخواهی کنید که این هم قابل تقدیر است و شاید این بار هم چنین کنید . اما در خصوص مطالب شما این نکات هم قابل بررسی و مداقّه می باشد.
۱- انقلاب اسلامی و جامعه ایرانی از ویژگی ها و ابعاد متکثری برخوردار است که هر کدام از ارزش و منزلت خاصی برخوردار است و نمیتوان بخاطر یک ارزش بزرگتر ،دیگر ویژگیهای مثبت را یا ندید یا منکر ارزش آن شد. هیچکس مقام یک مادر شهید را با کسی که در یک مسابقه ورزشی بینالمللی مقامی کسب کرده یکسان نمیبیند اما از طرفی هم بخاطر مقاومت و ایثار آن مادر شهید کسی اجر و تلاش و سخت کوشی و قهرمانی یک بانوی گرامی ایرانی که توانسته است به مدال جهانی دست یابد را بی قدر و بی ارزش قلمداد نمی کند و آن را از دایره افتخارات ملی خارج نمیکند. ما همه این تلاشها و رنجها و مقاومتها را در یک جهت میبینیم و البته شان هر کدام را هم در جایگاه خودش باید دید همان قدر که صبر و مقاومت یک همسر شهید الگو است تلاش یک زن قهرمان در یکی از رشته های ورزشی نیز به نوبه خود می تواند الگو باشد.
۲- برای کارنامه و وضعیت یک فرد شناخته شده که اتفاقاً همه رفتارها و فعالیت های او آشکار است، نمیتوان در جایگاه قاضی نشست و برای وی حکم راند و در گستره یک رسانه او را متهم به خصائل رذیله کرد. در خصوص آقای نیک نژاد اگر بخواهیم قضاوت درستی داشته باشیم باید همه ابعاد حرفهای و کاری وی را زیر نظر بگیریم و از طرفی با ماهیت فیلمسازی و روش فیلم ساختن در هالیوود آشنا باشیم.
آقای نیک نژاد قبل از سفر به هالیوود کارنامه کاری خوبی دارد فیلم مستند خاطرات صمد که با لهجه شیرین آذری اش از مقاومت رزمندگان و مردم خرمشهر در واپسین روزهای قبل از اشغالش می گوید یکی از کارهای جذابی بود که مردم را به پای تلویزیون مینشاند. باید گفت که من شاهد هستم چطور شهید آوینی مجذوب این کار شد و چه بسا بعدها الهام بخش کارهای وی در مجموعه روایت فتح شد.
فیلم سینمایی برنج خونین که به مظالم و و ابستگی رژیم شاه می پردازد جزو اولین آثار سینمایی است که به مباحث قبل از انقلاب میپردازد که متاسفانه سالها بعد کمتر اثری در سینمای ایران به این مضامین ساخته شد.
و بالاخره سریال معروف پاییز صحراست که اتفاقاً از طرف تندروها و افراد متعصبی همچون شما به آن اشکال فراوان گرفتند و مثل الان که برای فیلم «لاله» جوسازی میشود علیه این سریال هم جوسازی شد تا جائی که مدیریت وقت صدا و سیما نگران موقعیت خود شد و موضوع به حضرت امام (رض) کشیده شد و آن رهبر شجاع و بصیر و مجتهد و فقیه آگاه فرمودند ‹‹من در این فیلم اشکال شرعی ندیدم و پخش آن بلامانع است››( نقل به مضمون).
آقای نیک نژاد در سال ۶۴ راهی آمریکا و سپس هالیوود میشود قطعاً حضور در آمریکا آن هم در هالیوود اقتضائاتی را به همراه می آورد که شاید من نپسندم و ترجیح دهم در ایران بمانم اما حتماً این نسخه را برای همه توصیه نمی کنم. جامعه آمریکایی و سینمای هالیوود مشخصات خاص خود را دارد که با جامعه ایرانی و سینمای ایران بسیار متفاوت است اگر در آمریکا یا هالیوود بودن جرم است این امر دیگری است که قوانین باید در خصوص آن حکم کنند البته من تصور نمی کنم نگاه نظام و انقلاب اینگونه باشد از طرفی افراد عادی در این موقعیت ها نمیتوانند به همه اصول و ارزشها و اعتقادات خود پایبند باشند و ما هم به خاطر بعضی لغزشها آن ها را از خود نمیرانیم.
آقای نیک نژاد و کمپانی وی در ساخت بعضی پروژه ها که قطعاً مورد تأیید نیست مشارکت داشته است، اما این مشارکت همچون قطعه سازی است که قطعهای از یک اتوموبیل را ساخته و تحویل کارخانه اصلی داده است از نظر حرفهای ما موقعی میتوانیم یک فیلمساز را در هالیوود پورنو و سکسی ساز بنامیم که وی در جایگاه کارگردان، تهیه کننده ،بازیگر و یا فیلمنامه نویس چنین حضوری در کار داشته باشد و الا یکی از صدها عامل بجز سه رکن مهم یک پروژه سریال یا سینما را به عنوان سازنده آن اثر قلمداد نمی کنند.
آقای نیک نژاد در مقام کارگردان،تهیه کننده ، سرمایه گذار و فیلمنامه نویس هیچگاه چنین آثاری را نساخته است اما وی و کمپانی وی به بعضی از این سریال ها و فیلم های سینمایی خدماتی آن هم در مرحله پس از فیلمبرداری ارائه داده است که به زعم بعضی ممکن است جرم تلقی شود.
اما به نظر ما این حد مشارکت آن هم در هالیوودی که اکثر آثارش آلوده به مباحث این چنینی هست نباید مانع همکاری در پروژه های بعدی شود و باعث طرد یک نفر از جامعه ایرانی و فضای فیلمسازی کشور شود. همچانکه گفته می شود خود شما از کسانی که سوابق گروهکی یا همراهی با جریانات روزنامههای زنجیره ای دوره اصلاحات داشتهاند الان استفاده می کنید. و از آنان مقاله و مطلب میخواهید و در کیهان چاپ می کنید.
دیگر سوابق آقای نیک نژاد از وی شخصیت یک فرد معتقد به نظام و انقلاب اسلامی و عاشق وطن و اسلام را نشان میدهد همین که وی علیرغم حضور بیست و پنچ ساله اش در هالیوود هیچگاه با جریانات ضد انقلاب خارج نشین همراهی نداشته و یا در ساخت فیلمی علیه ایران مشارکت نداشته قابل اعتنا نیست؟ شما بهتر می دانید کانال های فارسی زبان ضد انقلاب چقدر برای جذب ایرانیان متخصص و فیلمساز تلاش می کنند اما وی همواره به آنها پاسخ منفی داده است.
ساخت مسجد و قبرستان اختصاصی و با امور شرعی اسلام برای ایرانیان در لوس آنجلس قابل تقدیر نیست؟
وی در دوره فتنه ۸۸ که خیلی ها آلوده شدند و حتی آقای نوریزاد را که شما سالها به وی یک ستون ویژه در کیهان را سپرده بودید در سیلاب خود غرق کرد، پاک و منزه باقی ماند و حتی با آنان برخورد کرد و در فیلم مستندی که علیه فتنه ساخته شد وی در دفاع از حقانیت ملت ایران و دموکراسی آن برخاست تا جائیکه ضد انقلاب خارج نشین وی را مورد توهین و فحش های خود قرار دادند و وی را مزدور جمهوری اسلامی نامیدند ،آیا اینها نباید در ذهن شما تصویر متفاوتی ایجاد کند؟!
اگر حتی این ویژگی ها در آقای نیک نژاد نبود و صرفا ایشان می خواست به نظام جمهوری اسلامی به سهم خود کمک کند آیا پاسخ ما فحش و ناسزا بود یا اینکه با آغوش باز از او استقبال می کردیم.؟!
آقای شریعتمداری به اطراف خود نگاه کنید که با چه کسانی در حمله به لاله و آقای نیک نژاد همسنگر شدهاید آیا آنان را می شناسید؟ آیا می دانید بعضی از این افراد تا مدتها بعد از سخنرانی رهبر معظم انقلاب اسلامی درنماز جمعه در خصوص انتخابات ۸۸ همچنان در کنار فتنه گران سبز ایستاده بودند و شال سبز می پوشیدند و ...
در خصوص ارزشهای فیلمنامه لاله و تاثیرات آن در عرصه بین المللی و مخاطب جهانی دیگر سخن نمی گویم فقط به یک نکته اشاره می کنم برای جذب مخاطب جهانی و تغییر نگاه او به ایران عزیز و انقلاب اسلامی نیاز نیست همه حکمت ها و باورهای اسلامی را که ممکن است با فهم و درک و هضم بعضی ها هم هماهنگ نباشد شروع کرد، بلکه گاه کافی است نشان دهید زن ایرانی جایگاه مهمتری از زن آمریکایی یا غرب در جامعه ایرانی دارد و منزلت او در نزد مردم بالاتر از منزلت زن غربی در جامعه غربی است.
و همین یک مقایسه تَرَکی در باورها و شناخت جامعه غربی ایجاد می کند که راه را برای دیدن حقایق بزرگ تر و والاتر می گشاید . ما فقط می خواهیم یک تَرَک در نگاه آنان ایجاد کنیم نه بیشتر. معتقدیم دعوت به حقیقت و معنویت توفیقی است که خداوند به هر که بخواهد می دهد.
از سوی دیگر علیرضا سجادپور مدیرکل اداره نظارت ارزشیابی سازمان سینمایی از صدور مجوز تولید فیلم سینمایی "لاله" به کارگردانی اسدالله نیکنژاد و تهیهکنندگی مرکز گسترش مستند سینمای تجربی در هفته آینده خبر داد.
علیرضا سجادپور مدیرکل اداره نظارت ارزشیابی ارشاد با اعلام این خبر در توضیح کیفیت صدور پروانه ساخت این فیلم سینمایی به خبرنگار مهر، گفت: بازنویسی فیلمنامه فیلم سینمایی "لاله" به پایان رسیده و به اداره نظارت ارزشیابی ارشاد تحویل شدهاست. اما به دلیل آغاز ماه مبارک رمضان نخستین جلسه شورای صدور پروانه ساخت که قرار بود امروز(دوشنبه) جلسه داشته باشد لغو شده و بررسی این فیلمنامه به هفته آینده موکول شدهاست.
وی در پاسخ به این سئوال که با توجه به حرف و حدیثهای بسیاری که برای ساخت این پروژه وجود داشته است آیا تغییر و یا افزودن کارشناسان مرتبط با فیلمنامه در ترکیب اعضای شورای صدور پروانه ساخت اتفاق خواهد افتاد، گفت: طبق قانون اجازه تغییر در ترکیب اعضای شورای پروانه ساخت را نداریم چراکه هر یک از اعضا با حکم رئیس سازمان سینمایی نصب و عزل میشوند بنابراین تغییر در ترکیب این شورا وجود ندارد.
مدیرکل اداره نظارت ارزشیابی ارشاد در ادامه توضیحات خود به وجود تعدادی مشاور در بررسی هر فیلمنامه اشاره کرد و گفت: برای بررسی فیلمنامههای مختلف با توجه به موضوع و حساسیتهای احتمالی که وجود دارد مشاورانی بهعنوان دبیران شورای صدور پروانه ساخت بدون حق رای حضور دارند از همینرو ممکن است بنابر نظر نهادهای حامی فیلمهای سینمایی، مشاورانی در این شورا حضور داشته باشند.
سجادپور در ادامه افزود: از همینرو ممکن است مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی برای بررسی دقیق این فیلمنامه بنابر صلاح دید خود مشاورانی را به جلسه شورای پروانه ساخت این فیلم دعوت کنند. با این اوصاف صدور پروانه ساخت این فیلم در دستور کار قرار گرفتهاست و درصورت رای موافق اعضای شورای پروانه ساخت، مجوز ساخت این فیلم هفته آینده صادر میشود.
حسین شریعتمداری گفت: آيا سمبل و نماد زن مسلمان ايراني، دختري است كه در مسابقات بين المللي «رالي» شركت مي كند؟! و آيا از نگاه اين برادر- متاسفانه ساده انديش- نشانه تجدد و زندگي مدرن، شركت اين دختر خانم فرضي در مسابقات اتومبيلراني است؟! اينگونه «نمادها» دقيقا همان نمادهايييست كه آمريكا و متحدانش براي ايران آرزو مي كردند